غم مخور آخر گره از کار ما وا می شود
غنچه از دامان دلتنگی شکوفا می شود
دوری و شوق رسیدن – می رسی از ترس فراق
عشقبازی های ما گاهی معما می شود
گاهگاهی غرق می گردم میان موج اشک
هر چه گم کردم ، در این یک قطره پیدا می شود
مرگ هم در منظر ما ، نیست درد بی دوا
چون به غیر از عشق هر دردی مداوا می شود...!